ترک سازمان

چرا کارکنان قوی سازمانها را ترک میکنند؟

چرا کارکنان قوی سازمانها را ترک میکنند؟

 

“آدمها برای آدمها کار میکنند، نه برای سازمانها”. این   پیامی است  بسیار ساده که  همواره  توسط منابع انسانی ادارات، مدیران و مالکین شرکتها  نادیده گرفته میشود.بهمین دلیل نیز هیچوقت نمیفهمند چرا باید همواره بدنبال نیروی کار جدید باشند. مشکل از دست دادن کارکنان قوی ناشی از ضعف  مدیران است، نه از کارکنان.   این امر  طی چندین مطالعه اثبات و  مستند شده است.

بشخصه تصور  نمی کنم این  رفتار مدیران از روی قصد و منظور باشد. اکثر مدیرانی که من ملاقات کرده ام هرگز هنر ارتقاء نیروی انسانی  را  آموزش ندیده اند . بسیاری از این مدیران تنها بدلیل سابقه کاری زیاد  بعنوان مدیر انتخاب شده   و هرگز آموزشی در این خصوص ندیده اند. آنها تنها  کاری را انجام میدهند که از مدیر قبلی آموخته اند : داد زدن و تهدید کردن!

دلایل ترک سازمان

اگر خروج کارکنان از سازمان شما  زیاد یا راندمان پرسنل پائین است  ، بهتر است روش مدیریت خود و نحوه تعاملتان با اعضاء تیم خود را بررسی کنید. ذیلا نه دلیل ارائه میکنیم که باعث میشود کارکنان قوی سازمانها را ترک کنند . هر یک از آنها بتنهایی میتواند باعث خروج کارکنان از سازمان شود. اگر سه مورد  از این نه دلیل را در سازمان خود یافتید ، اعمال اصلاحات ضروری است:.

کار کشیدن بیش از حد از کارمندان:

کارمندان قوی و بااستعداد مایل به مشارکت در کارها و افزایش راندمان هستند ، ولی مدیران بدون توجه به شرح وظایف و مسئولیتهای آنان آواری از کارهای مربوط و نامربوط را بر سر آنان خراب میکنند! این کار باعث میشود در درازمدت آنها بفکر ترک سازمان بیافتند.

عدم اعطای پاداش و تقدیر از پرسنل :

این امربسیار مهم است. تاثیر یک ضربه دوستانه به پشت، یک  ” متشکرم” یا ” کارت عالی بود” را هرگز دست کم نگیرید. این امر خصوصا در مورد کارکنان سطح بالا صادق است. آنان نیاز به تقدیر و نشکر دارند. آنرا از ایشان دریغ نکنید.

 استخدام با ترفیع دادن به نیروهای ضعیف:

کارکنان قوی میخواهند با کسانی مثل خودشان کار کنند. ارتقا دادن نیروهای ضعیف یکی از مهلک ترین اشتباهات مدیران و یک توهین بزرگ به کارکنان خوب است.

عدم توجه مدیران و روسا به کارکنان :

مطالعات نشان میدهد بیش از نیمی از کارکنان قوی تنها بدین دلیل سازمان را ترک میکنند که مدیرانشان به آنها توجهی نشان نداده و قادر به ایجاد ارتباط با آنها نبوده اند.

عدم تلاش مدیران برای افزایش مهارتهای نیروهای خوب :

مدیران باید برای بهبود مهارتهای کارکنان مستعد و یافتن زمینه هایی برای توسعه آنان تلاش کنند. یکی از مهلک ترین اشتباهات مدیران آن است که برای توسعه مهارتهای نیروهای خود به امید واحد منابع انسانی سازمان هستند. این وظیفه مستقیما بعهده خود مدیر است. مدیران باید بصورت مداوم مهارتهای کارکنان را توسعه داده و آنها را به چالش بکشند ، در غیراینصورت کارکنان با استعداد بمرور زمان دچار کسالت و روزمرگی شده و بفکر ترک سازمان خواهند افتاد.

عدم بکارگیری خلاقیت کارکنان:

کارمندان با استعداد به دنبال اصلاح و بهبود هر چیزی هستند که با آن سروکار دارند. آنچه آنها ایجاد میکنند موجب افتخارشان است. زمانی که از توانایی آنها برای تغییر و بهبود اوضاع صرفنظر شود احساس نفرت از شغلشان در آنها شروع به رشد میکند.

عدم ایجاد چالشهای فکری برای کارکنان :

رهبران بزرگ از کارکنان خود انجام چیزهایی را میخواهند که ممکن است در ابتدا بعید به نظر برسد . به جای ایجاد اهداف کوچک و سطح پائین، اهداف بزرگ و افزایشی ترسیم کنید .

عدم اجرای تعهدات:

یکپارچگی و صدافت صفاتی هستند که کارکنان از مدیرانشان انتظار دارند.اگر قولی دادید لازم است آنرا انجام دهید. این کار باعث ایجاد اعتماد و تقویت روابط مدیر و کارمند میگردد.

ایجاد مانع در راه تعقیب اشتیاق شخصی کارکنان:

این ساده ترین عامل و در عین حال یکی از مهمترین آنها است. کارکنان قوی سرشار از انگیزه و اشتیاق هستند. لازم است بفهمید این انگیزه در چه جهتی است و کارهایی بدانها محول کنید که با آن همخوانی داشته و آنها را از لحاظ شغلی ارضاء کند. ضروری است به کارکنانتان کوش دهید و فعالیت آنها را زیر نظر داشته باشید تا بتوانید آنها را همواره پر از شور و انگیزه نگهدارید. زمانی که آنها را از محدوده کوچک فعالیتهای خود بیرون آورده و دامنه کارشان را گسترش دهید از مشاهده عملکرد و دستاوردهای آنها قطعا شگفت زده خواهید شد.

اگر نمیتوانید هیجکدام از موارد فوق را بخاظر بسپرید، این یکی را بیاد داشته باشید: “آدمها برای آدمها کار میکنند، نه برای سازمانها”